کد مطلب:28914 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

نقش معاویه












از نظر تاریخی سندی كه بتواند به روشنی توطئه قتل امام علیه السلام را با معاویه مرتبط كند، وجود ندارد؛ امّا قراینی وجود دارد كه پژوهشگر با عنایت به آنها نمی تواند نقش او را در این رابطه نفی نماید.

تردیدی نیست كه معاویه در صدد قتل امام علیه السلام بوده است؛ زیرا او خوب می دانست كه تا علی علیه السلام زنده است، نمی تواند به خلافت برسد، و از سوی دیگر، نه تنها قتل امام علیه السلام در میدان نبرد، عادتاً میسّر نیست؛ بلكه تجربه واقعه صِفّین ثابت كرد كه اگر بار دیگر این جنگ تكرار شود، به شكست قطعی و نابودی معاویه خواهد انجامید. بنابراین، بهترین راه برای از میان برداشتن امام علیه السلام ترور اوست؛ راهی كه در مورد مالك اشتر، كارآمدترینِ نیروهای همراه امام علیه السلام تجربه شده بود.

برای اجرای نقشه ترور، بهترین راه آن است كه این نقشه به دست یاران سابق امام علیه السلام (یعنی بقایای خوارج كه به تازگی با ایشان درگیر شده اند) اجرا شود كه در صدد خونخواهی همفكران خود هستند و برای این اقدام خطرناك و پلید، انگیزه كافی دارند. علاوه بر این، ردیابی توطئه و رسیدن به طرّاح اصلی آن، به سادگی امكان پذیر نیست. شاید علّت عدم وجود سند تاریخی برای اثبات ارتباط این ماجرا به معاویه همین مسئله باشد. اصولاً این گونه تصمیم گیری های سرّی در حكومت ها چیزی نیست كه مورّخان از آنها مطّلع شوند و در تاریخ ثبت نمایند.

یكی دیگر از قراین قابل تأمّل، نقش اشعث در این ماجراست. او با امام علیه السلام قلباً همراه نبود؛ بلكه امام علیه السلام را تهدید به ترور كرده بود.[1]. امام علیه السلام او را رسماً منافق خواند؛ امّا به دلیل آن كه او رئیس قبیله كِنده بود و كنار گذاشتن وی این قبیله بزرگ را از همراهی امام علیه السلام بازمی داشت، راهی جز مدارا و مماشات با وی نداشت.

نقش اشعث در تحمیل حكمیت بر امام علیه السلام و نیز حَكَم قرار دادن ابو موسی و جریان های پس از آن، حاكی از ارتباط مخفی او با معاویه است. بنابراین، آگاه بودن وی از توطئه ترور امام علیه السلام پیش از وقوع آن و ارتباط ابن ملجم با او قبل از اقدام، می تواند ردّ پای توطئه دمشق در این ماجرا باشد.

ابن ابی الدنیا از استاد خود عبد الغفار نقل می كند:

از بسیاری شنیدم كه ابن ملجم، شب را نزد اشعث بود و چون سحرگاه شد، بدو گفت: صبح، آشكار شد![2].

بسیاری از مورّخان نقل كرده اند كه ابن ملجم پیش از اقدام به ترور، هنگامی كه در مسجد از جلوی اشعث می گذشت، اشعث به او گفت: «بشتاب، بشتاب برای كار خود كه سپیده، تو را شناسانْد».[3].

حجر بن عدی چون گفته او را شنید، احساس كرد كه مقصود او چیست. بدو گفت: ای لوچ! او را شهید كردی؟ و فوراً از مسجد خارج شد كه جریان را به امام علیه السلام بگوید كه ایشان از راهی دیگر وارد مسجد شد و حُجر، هنگامی رسید كه كار، تمام شده بود.

این قراین می تواند مؤیّد نظریه دخالت دمشق در ترور امام علیه السلام باشد؛ امّا نه به این معنا كه خوارجْ دخالت نداشته اند؛ بلكه بدین معنا كه آنان (و لو به وسایطی)، تحت تأثیر نیرنگ معاویه دست به این اقدام زده اند. چنان كه همین احتمال در جریان تحمیل حكمیت بر امام علیه السلام نیز جاری است. تنها نكته ای كه ممكن است به این نظریه خدشه وارد كند، این مسئله است كه اگر معاویه در طراحی توطئه ترور امام علیه السلام دخالت داشت، این طرح، شامل او و همكار نزدیكش عمرو عاص نمی شد؟

در پاسخ این شبهه می توان گفت: اولاً این احتمال هست كه جریان ضربت خوردن به ران معاویه مانند كشته شدن دیگری به جای عمرو عاص، صحنه سازی سیاسی باشد تا زمامدار آینده با مردم، كم تر مشكل داشته باشد. ثانیاً در توطئه های غیرمستقیم كه عوامل مخالفِ طرّاحانِ اصلیِ توطئه كارگردانان آن هستند، چه بسا آتش توطئه دامنگیر طرّاحان اصلی آن نیز می شود، بویژه در آن عصر كه اطّلاع رسانی سریع، امكان پذیر نبود.









    1. ر. ك: ج 9، ص 479، ح 4757.
    2. مقتل الإمام أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب: 36.
    3. ر. ك: ص 255، (سپیده دم نوزدهم).